نهایت پیری، نزدیکی زمان مرگ، برای مثال افتاد بر آفتاب گردم / نزدیک شد آفتاب زردم (نظامی۳ - ۴۴۸)، هنگام غروب آفتاب، نزدیک غروب که آفتاب رنگ پریده به نظر آید، ایوار
نهایت پیری، نزدیکی زمان مرگ، برای مِثال افتاد بر آفتاب گردم / نزدیک شد آفتاب زردم (نظامی۳ - ۴۴۸)، هنگام غروب آفتاب، نزدیک غروب که آفتاب رنگ پریده به نظر آید، ایوار
نزدیک غروب که رنگ آفتاب پریده نماید. اصیل. پس از نماز دیگر. پسین دور. ایوار: و پیش سلطان شد، آفتاب زرد. (چهارمقاله). جمله کارها فروگذاشت و فرخی را برنشاند و روی بامیر نهاد و آفتاب زرد پیش امیر آمد. (چهارمقاله). - آفتاب زرد نزدیک شدن کسی را، مرگ او نزدیک رسیدن: دور از تو گذشت روز عمرم نزدیک شد آفتاب زردش. خاقانی. افتاد بر آفتاب گردم نزدیک شد آفتاب زردم. نظامی
نزدیک غروب که رنگ آفتاب پریده نماید. اصیل. پس از نماز دیگر. پسین ِ دور. ایوار: و پیش سلطان شد، آفتاب زرد. (چهارمقاله). جمله کارها فروگذاشت و فرخی را برنشاند و روی بامیر نهاد و آفتاب زرد پیش امیر آمد. (چهارمقاله). - آفتاب زرد نزدیک شدن کسی را، مرگ او نزدیک رسیدن: دور از تو گذشت روز عمرم نزدیک شد آفتاب زردش. خاقانی. افتاد بر آفتاب گردم نزدیک شد آفتاب زردم. نظامی